You use of books as a meditation

میخوام رمز ریلکس بودن بیش از حدمو بگم: رمان خوندن :) به شما هم پیشنهاد میکنم بخونید رمان چون من اتفاقا آدم خیلی استرسی و نوروتیکی هستم و خیلی خودخوری میکنم. ولی رمان ها همیشه بهم میگن هرچی هم که بشه بازم یه راهی هست. نمی خوام بگم متعالی و خوبم اما این یه نعمته که رمان ها بهم دادن. همیشه میگم حتی اگر کارگری هم بکنم تو این زندگی، بازم زندگیم جریان داره. بازم میتونم راه خودمو به جاهای بهتر پیدا کنم و خیلی چیزا که از نظر شاید خیلیا فاجعه است، از نظر کتاب خونا جالبه. بعد کم کم زندگی جالب میشه. این روزا به شکل افراطی انداختم تو خط کتاب و خب شاید خوب نباشه. اما وقتی زندگی نامه هارو میخونم میبینم واقعا از کتاب تو سن کم شروع کردن خیلی هاشون. تو دوستامم دیدم خیلی وقتا. 

من برون گرام. چون تعریف برون گرایی یعنی اینکه با دنیای بیرون راحت تر احساس شادی داری. یعنی همینطوری خود به خود گاهی حست خوبه. (لزوما کسی که پرحرفه برون گرا نیست و لزوما کسی که کم حرفه درون گرا نیست. ) ولی درون گراها اینطوری نیستند. همیشه آدمای درون گرا برام جذاب بودن. داشتم به این فکر میکردم که این تقسیم بندی رو باید بی خیال شد. اصلا باید کمی روی درون گرا کردن خودمون وقت بذاریم. یه ذره درگیر دنیای درون باشیم. و این کار با خوندن میتونه امکان پذیر باشه. چون آدم بهتری میشیم هم راستش نه! چون آدم خاص تری میشیم :) جذاب تر میشیم :) کاریزما دوستان! کاریزما :) حالا که سفره ی دلمو در این حوزه باز کردم اینم بگم که متوجه شدم کتاب خونا حتی توی لباس پوشیدن هم نکات ریزی رو برای خودشون دارن که خیلی ها ندارن. و این جذابه.

خلاصه که در این دنیای شلوغ پر استرس، عاقلانه ترین کار کنار کشیدن، نگاه کردن، فکر کردن میتونه باشه. حس خوبیه این کنار کشیدن. برد برده. 

Comments

Popular Posts